یارا ! پرستش و ستایش تو، آنگاه میسر شود که مدد تو مرا یاور شود و روزهداری و شببیداری، آن هنگام بر من آسان آید که عنایتهای بیمنّت تو بر من پنهان ناید
دست یاری تو است که مرا بر صیام توانا سازد و کمکهای بیدریغ تو که بیداری را بر من گوارا
دستگیرا ! تا پرتو تابِ تو بر من تابیدن دارد، از لغزش برکنارم و تا شعلهای از عشق تو در من انگیختن دارد، از گناه بیزارم تو اما اگر عنایتِ خویش از من برگیری به تاریکای هراسناکی باز میگردم که دیگر یارای گام زدنم نباشد و اگر پرستشهای مرا نپذیری به سیهدرّهای درمیغلتم که توان رهاییام نمانَد
نجاتبخشا ! یاریام دِه، تا از لغزش در امان مانم و بر من منّت نِه، تا در پناه تو از گناه گریزان
زمزمهی نام تو جانم صفا دهد و آهنگِ دلانگیز پیام تو بر روانَم مرهم نهد تا نسیم جانفزای ذکر تو بر جانم وَزان است نفْسم از گنه گریزان است و تا یاد تو در رگرگ وجودم میدود ابلیس پرنیرنگ از من میرمد
جان پرورا ! یاد خوشِ خویش در همهی هستی من پیوسته بِدار و مرا از حلقهی دوستان خود گسسته مَدار ای که گمرَهان را با مشعل فروزان هدایت خویش ره نُمایی و گمگشتان را با عنایتهای خود هدایت فرمایی توفیق ناپیداکرانهات را از من نیز دریغ مدار و هم مرا با رهروان رهیافته، همراه و همرَو شمار